برخورد "چپ" به سرکوب کارگران
سیاوش دانشور
در فرهنگ و درک عامه از سیاست، چپها و سوسیالیستها و کمونیستها، علیرغم تفاوتهای اجتماعی که این عناوین تاریخا داشتند و هنوز دارند، مدافع کارگران و محرومان شناخته میشوند. تاریخ این چپ و سوسیالیسم غیر کارگری هم خود دلیلی بر این شناخت عامه مردم است. چرا که طی قرن بیستم و بویژه بدنبال انقلاب اکتبر، جنبشهای سیاسی مختلف که اساسا آرمانها و اهداف غیر کارگری را دنبال میکردند، بدلیل تفوق و هژمونی کمونیسم کارگری و مارکسیسم، عنوان و پرچم سوسیالیسم را برای اهداف خود انتخاب کرده بودند و خود را جزو اردوی چپ جامعه تعریف میکردند. بدنبال فروپاشی اردوگاه شوروی و از مد افتادن چپگرائی برای این نوع چپ مصلحتی، امروز بخش اعظم این نیروها طرفدار دو آتشه دمکراسی نظم نوینی و پنتاگونی اند و یا دنبال کشف فرهنگ و تاریخ شرق و نبش قبر هویتهای کاذب ناسیونالیستی و قومی و حتی مذهبی اند.
اگر حساب این طیف را که عامدانه و آگاهانه ضد آرمانهای شریف کمونیستی طبقه کارگر است جدا کنیم، مخاطب این یادداشت طیف مختلف احزاب و سازمانها و محافلی است که خود را "مدافع طبقه کارگر" معرفی میکنند. سکوت آزار دهنده این طیف در برخورد به سرکوب وحشیانه کارگران توسط بورژوازی هار اسلامی هم درسی آموزنده است و هم محتوای واقعی "دفاع از طبقه کارگر" این جریانات را برملا میکند. نمونه ها بسیارند. اما از دو مورد در همین ماه گذشته شروع میکنیم.
اعتصاب کارگران راه آهن
در آبان ماه امسال کارگران راه آهن تهران به تاسی از کارگران فرانسه گفتند: "ما باید از کارگران فرانسه بیاموزیم" و یکی از رهبران آنها "اعتصاب را تنها راه کارگران" عنوان کرد. کمتر از دو هفته بعد بیش از 100 نفر از کارگران قطار بین شهری منطقه اسلام شهر- تهران دست به اعتصابی یکروزه زدند. خواست کارگران گرفتن 3 ماه حقوق معوقه و اعتبار یابی دفترچه های بیمه شان بود. کارفرمای راه آهن، صاحب محمدی، هزینه بیمه کارگران را از حقوق شان کسر کرده بود اما بدلیل نپرداختن آن به اداره بیمه دفترچه های بیمه کارگران از اعتبار ساقط شده بود و اعضای بیمار 2000 خانواده کارگری شرکت راه آهن بین زمین و هوا مانده بودند و هیچ دکتر و درمانگاه و بیمارستانی دفترچه درمانی این انسانهای زحمتکش را قبول نمیکرد و در بیماری و درد رنج میبردند. کارفرما در هراس از گسترش اعتصاب به سایر قسمتها بلافاصله دستمزدهای معوق مرداد و شهریور ماه را به حساب کارگران واریز نمود و وعده دادند که حقوقهای معوق پرداخت و مسئله بیمه حل میشود.
اما وعده ها مثل همیشه پوچ بودند و کارگران اینرا میدانستند . بار دیگر کارگران دست به اعتصاب و اعتراض زدند. اما اینبار بسیار قدرتمندتر. از اولین ساعات روز شنبه ششم آذر ماه بیش از 1000 نفر از کارگران بخشهای مختلف راه آهن بین شهری تهران، در اعتراض به عدم دریافت چندین ماه دستمزدهای معوق، دست از کار کشیده و در محوطه سایت راه آهن واقع در میدان راه آهن تهران دست به تجمع اعتراضی زدند. کارگران خواهان جوابگوئی مسئولین و دریافت فوری دستمزدهایشان بودند. اما "صاحب محمدی" مدیر راه آهن و همدستانش که از اعتصاب و اعتراض کارگران بشدت ترسیده بودند از حضور در مقابل کارگران و دادن هر جوابی طفره رفتند. در این میان عوامل جاسوس حراستی کوشیدند با توسل به تهدید و انواع حربه ها کارگران را متفرق نمایند اما این ترفندها هم نتیجه نداد. با پایان گرفتن ساعت کار اداری کارگران همچنان به تجمع خود ادامه دادند.
در ساعت هفت و نیم عصر طی هماهنگی صاحب محمدی و حراست از ارگانهای سرکوبگر حکومتی درخواست کمک نمودند که بلافاصله صدها نفر از مزدوران موتور سوار پاسدار و بسیجی و پلیس ضد شورش که به انواع سلاح سرد و گرم و تجهیزات مجهز بودند به محل اعزام شدند. پاسداران و پلیس ضد شورش بطرز وحشیانه ای به ضرب و شتم و کتک کاری و بازداشت کارگران پرداختند. درگیری و سرکوب کارگران تا حوالی ساعت 9 شب ادامه داشت. 20 نفر از کارگران توسط عوامل اطلاعاتی حکومت اسلامی دستگیر و به نقاط نامعلومی منتقل شده اند.
اگر کسی واقعا کمونیست و سوسیالیست است باید رنج و درد این کارگران رنج و درد او باشد. اما افسوس از یک سطر واکنش مدعیان قلابی "مدافع طبقه کارگر"! برای اینکه همه را با یک چوب نرانده باشیم، سایت حزب کمونیست ایران به نقل از یکی از سایتهای جانبی خود مختصری از خبر اعتصاب را بدون ذکر منبع خبر و سابقه این اعتصاب و بدون گرفتن موضع نسبت به این واقعه منتشر و در فاصله کوتاهی، شاید یک یا دو روز، و لابد به دلیل همراهی با سکوت بقیه، از روی سایت برداشت. این در حالی است که بدرست حکم احضار یا بازداشت دیگر فعالین کارگری برای ماهها روی سایتهای این جریان و جریانات دیگر میماند. اما کسی راجع به مبارزه و اعتراض و سرنوشت این کارگران کلامی نگفت. در حال حاضر کماکان بیش از 2000 نفر کارگر راه آهن که تعدادی طرف قرارداد خود راه آهن و تعدادی طرف قرارداد شرکت های انگل پیمانکاری از قبیل راژمان کبیر هستند، دستمزدهایشان از 2 تا 7 ماه معوق شده و هم اکنون تعداد زیادی از کارگران و خانواده هایشان بعلت عدم واریز شدن حق بیمه هایشان از جانب کارفرما از دفترچه های خدمات درمانی محرومند .
اعتراض کارگران عسلویه
در تاریخ 12 آبانماه 1000 کارگر پروژه ای فازهای 15 و 16 و 17 و 18 پالایشگاههای گاز عسلویه در اعتراض به عقب افتادن چهار ماه دستمزد و اخراج دستجمعى، روز سه شنبه 10 آبانماه دست به اعتراض و اجتماع مقابل درب فازهای 16 و 17 زدند. در جریان این اعتراض 30 نفر از کارگران را به جرم "اغتشاش" دستگير کردند. قابل ذکر است که روز دوشنبه 9 آبان نیز در فازهاى 1 و 6 و 17 کارگران در شکل کم کاری اعتراض کردند. اما روز سه شنبه 10 آبانماه وسیعا و متحدانه اعتصاب و اجتماع کردند. همینطور بدنبال دستگیریها و سرکوب روز سه شنبه، روز چهارشنبه 11 آبان مجددا بیرون پالایشگاه تجمع کردند که تماما در محاصره نیروهای امنیتی بودند و مانع پیوستن کارگران و مردم به اجتماع آنها میشدند. نهایتا این 30 کارگر دستگیر شده را به جرم واهی و کاذب "اخلال در پروژه های ملی" و گرفتن تعهد مبنی بر عدم شرکت در اجتماعات کارگری از زندان آزاد کردند.
برخورد طیف چپ غیر کارگری به این اعتصاب و اعتراض هم مثل مورد اعتصاب و اعتراض کارگران راه آهن بود. اولا عمدتا و اساسا - شاید بجز دو یا سه مورد - مطلقا نامی از این اعتصاب و اعتراض نبردند. آنها هم که حرفی با چند روز تاخیر زدند یا به خبر سایت "کلمه" موسوی و سایتهای جانبی این جریان استناد کردند و یا همان مضمون را منتشر کردند. یعنی به اعتراض و اعتصاب کارگران فازهای 15 و 16 اشاره کردند و مطلقا از دستگیری و آزار کارگران یک کلمه هم نگفتند!
حالا جریان چیست؟ اولا این دو فاز مورد اشاره هنوز نیمه تمام هم نیست و تازه خاکبرداری شده و مقداری از کارهای اولیه آن صورت گرفته است. ثانیا اساس دعوا بین شرکت مهندسی نفت و گاز سپانیر و شرکت پارس جنوبی است. در واقع 1000 کارگر پروژه ای قربانی دعواهای دو باند درون حکومتی برسر تصاحب قراردادها و مسائل مالی شدند و بدلیل به نتیجه رسیدن این دعوا پروژه تعطیل و کارگران اخراج و 4 ماه دستمزد معوق شان هم بالا کشیده شد. سایت کلمه هم همین دعوا را منعکس میکند اما با روکش "کارگری"! و متاسفانه عده ای از سر سکتاریسم و بیخبری به همین متوسل شدند و دنبالچه این دعواها شدند. اين کارگران پروژه ای در استخدام صنايع انرژى و شرکت پيمانى سپانیر وابسته به قرارگاه خاتم الانبيا بودند. مدیر عامل شرکت مهندسی نفت و گاز سپانیر سردار غلامحسین خواجه علی است. این شرکت از جمله پروژه ساخت فازهای 15 و 16 را در قرارداد با شرکت نفت و گاز پارس جنوبی بعهده داشته است. شرکت سپانیر میخواست کمبود بودجه اش را از بانک صنعت و معدن تامین کند که عملی نمیشود. میخواهد آنرا از طریق برداشت از حساب ارزی تامین کند که بازهم بدلائل اختلافات درون حکومتی عملی نمیشود. لذا شرکت سپانیر پروژه را تعطیل اعلام میکند. هزار کارگر بیکار میشوند و 4 ماه حقوق آنها که بین 300 تا 600 تومان بوده تا اطلاع ثانوی در جیب شرکت سپانیر است.
سکتاریست ها را بشناسید!
گفته اند سکتاریست کسی است که منافع تنگ فرقه ای و گروهی خود را به منافع طبقه کارگر ترجیح میدهد. دو مورد بالا مشتی از خروار است. من میتوانم با تاریخ و اسم شرکت و تعداد کارگران از دهها اعتصاب کارگری در مراکز مهم اعم از ماشین سازیها تا صنایع فولاد و ذوب آهن و پتروشیمی ها و شرکت نفت و غیره را طی یک دو سال گذشته ردیف کنم که با سکوت پر معنای طرفداران صوری طبقه کارگر مواجه شده است. آنجا هم که خبری را منتشر کرده اند در 99 در صد یا از منبع خبر اسم نبرده اند و یا به نقل از اولین کسی که منبع خبر را سانسور کرده است خبر را منعکس کرده اند! (بعنوان مثال میتوان به چندین مورد اعتراض کارگران ایران خودرو اشاره کرد که خبر آن ابتدا و بدون ذکر منبع خبر توسط سایت خودرو کار منتشر و بعدا همه سایتها به نقل از این سایت منتشر کردند!!) ظاهرا میشود حزبی کمونیستی کارگری را بعنوان منبع خبر نگفت اما میشود ایسنا و ایلنا و سایت های دو خردادی را گفت! اما اینجا بحث من برسر منبع خبر و تعهد به حداقل های ژورنالیسم امروز نیست. دلائل این امر برای هر کسی که چیزی از سیاست ایران و نیروهای اپوزیسیون آن میداند روشن است. بحث برسر تهاجم یک حکومت ضد کارگر و مدافع دیکتاتوری عریان سرمایه به اعتراض برحق کارگری و سکوت آزار دهنده این "چپ" است.
سکوت نیروهای دست راستی و ضد کارگری را البته میتوان فهمید. ماهیت ضد کارگری و ضد کمونیستی عریان این نیروها سکوت را الزامی میکند. باید هم کارگر و اعتراض کارگری و تصویر اجتماعی کارگر را مخدوش کنند تا بتوانند مشتی عناصر سیاست باز و عقاید ارتجاعی را بفروشند. اما سکوت طیفی که ظاهرا خود را "طرفدار طبقه کارگر" میداند در نگاه اول بسیار ناموجه و غیر قابل درک است. این در شرایطی است که سبزهای حزب اللهی فهمیده اند باید در چهارچوبهای اسلامی و "صنفی" به کارگر توجه کنند و برای حفظ ظاهر و هدف جلب کارگران پشت سیاستهای ضد کارگری اسلامی و ناسیونالیستی، نامی از کارگران و حقوق "کارگران میهن اسلامی" ببرند. عجیب است که "چپ" که ادعای طرفداری از طبقه کارگر را هم دارد هنوز اندر خم یک کوچه است!
چند سوال
دلیل این سکوت آزار دهنده در مقابل اعتصابات بزرگ کارگری و یورش سرکوبگران اسلامی به کارگران چیست؟ آیا نفس خبر صحت ندارد و یا در صحت آن تردید هست؟ اگر صحت ندارد چرا با دلیل و مدرک اعلام نمیکنید؟ اگر منابعی دارید که میتوانند تردیدتان در مورد خبر را رفع کنند چرا مسئولانه اینکار را نمیکنید؟ اگر هیچکدام از اینها نیست، آیا بجز اینست که چون حزب اتحاد کمونیسم کارگری خبر اعتصاب را منتشر کرده اینها حاضرند به دلیل اینکه نامی از این حزب نبرند قید خود اعتراض وسیع کارگری را بزنند و حتی خم به ابرو نیاورند که اوباش اسلامی وحشیانه کارگران را سرکوب کرده اند؟ آیا، در قاموس شما، این است معنای "دفاع از طبقه کارگر و سوسیالیسم"!؟
اگر هیچکدام از نکات فوق موضوعیت ندارند چرا به نقل از منبع خبر و با گذاشتن کل بار مسئولیت روی دوش منبع خبر به مسئله نمی پردازید؟ باز هم به "معضل" هویت همان منبع خبر برمیخوریم. چون انواع اخبار به نقل از سایتهای کارگری و غیر کارگری و آشکارا ضد کارگری و حقوق بشری و ناسیونالیستی و غیره توسط همین نیروها و سایتها و رسانه هایشان منتشر میشود. ولی وقتی به کمونیسم معینی میرسند بوکسواد میکنند و اصول شان سیال میشود! آیا نگران هستید که با نام بردن از جریانی بعنوان منبع خبر آن جریان "مطرح" شود؟ فکر نمیکنید اعتبار اجتماعی مقوله ای فراتر از این محاسبات است؟ فکر نمیکنید این محاسبات بیش از حد فرقه ای و غیر سیاسی است؟
فعالیت کارگری فقط این نیست که ما صرفا از دستگیری و زندانی شدن تعدادی از فعالین عضو سندیکاها و کمیته های مختلف دفاع کنیم و کمپین و تظاهرات بگذاریم. حزب اتحاد کمونیسم کارگری نه فقط دفاع از این دوستان را، علیرغم هر اختلاف نظری و هر نقد سیاسی به خط مشی شان، یک لحظه مسکوت نگذارده بلکه همواره و بدون تبعیض علیه هر نوع تعرض حکومت اسلامی به کارگران موضع روشن داشته و همواره از آزادی این دوستان دفاع کرده و در اعتراضات مختلف در این زمینه شرکت کرده و تداوم این تلاشها را کاملا ضروری میداند. اما چه کسی نمیداند که جنبش کارگری و اعتراضات کارگری به دو سندیکای هفت تپه و واحد و یا فعالین کمیته های هماهنگی و پیگیری و غیره خلاصه نمیشود؟ این دو سندیکا قطره ای از دریای طبقه کارگراند. در دنیای واقعی و در متن صدها و هزاران اعتراض و اعتصابی که مرتبا رخ میدهد این جریانات مدعی "طرفدار طبقه کارگر" به کدامش ربط دارند و یا میشود رد پایشان را دید؟
کمونیسم و سوسیالیسمی که در مهمترین صنایع کارگری حضور ندارد و یا روزمره تلاش نمیکند که در هزاران مرکز بزرگ و کوچک کارگری حضور داشته باشد، کمونیسمی که نمیتواند و نمیخواهد با مبارزه بیوقفه و زندگی طبقه کارگر چفت شود، کمونیسمی که از اعضای خانواده بزرگ جنبش طبقه کارگر- با هر گرایشی- نمیتواند دفاع کند و سیاستش در خدمت رشد و ارتقا و وحدت این طبقه نیست، کمونیسمی که تصویری از معضلات جدال کارگر با سرمایه دار در یکی از وحشیانه ترین دیکتاتوریهای سرمایه ندارد و نمیتواند معضلات و گره گاههای این کشمکش طبقاتی را بشناسد و ره پیشروی را هموار کند، کمونیسمی که منافع خرد و محاسبات بازاری و نه حتی سکتاریستی را بر منافع وسیعتر طبقاتی ترجیح میدهد و با وجدان راحت سر بر بالین میگذارد، هر چه باشد کمونیسم مربوط به کارگر و اعتراض کارگری؛ کمونیسم کارگری نیست. (راستش سکتاریسم هنوز کلمه درخشانی است. چون فرض براین است که بدوا یک جریان در میان طبقه و جزئی لاینفک از مبارزه و تلاش طبقه است و سکتاریسم اش مورد نقد است. در مورد این چپ سکتاریسم به نقد عدم اتحاد در پراتیک غیر کارگری و بیرون جنبش طبقه تقلیل داده شده است).
خیلی روشن ما هیچ توهمی نداریم و منشا این رفتارهای سیاسی را خوب میشناسیم. اما همانقدر که بحث شورا و سندیکا و تحزب کارگری و سیاست و تاکتیک مبارزاتی طبقه کارگر مهم است، بسیار پیش از آن این مباحث در درون جریانات و گرایشاتی مهم اند که اولا در دورن طبقه کارگر اند و بر سوخت و ساز طبقه تاثیر دارند و ثانیا منافع کل این طبقه را در هر عرصه مبارزه طبقاتی در قلمرو محلی و کشوری و جهانی دنبال میکنند. این موضوع در مورد بسیاری از این "چپ" تماما صدق نمیکند. اما طرح آن ضروری بود چون تعدادی گروه و سازمان و محفل میخواهند خود را با عنوان کارگر و منافع کارگری و اهداف کارگری- حال با هر روایتی - باز بشناسند و دقیقا طرح چنین نکاتی اثبات میکند که این ادعاها تا چه حد پایشان روی زمین کار و زندگی و مبارزه طبقه کارگر است و تا چه حد از کارگر سپری برای اهداف غیر کارگری ساخته اند.
و بالاخره باید این نکته را تاکید و تصریح کرد که منشا این رفتارها تقابل با سیاست و خط مشی معینی یعنی کمونیسم رادیکال کارگری منصور حکمت است. تلاش و کمپین و ادعاهای جعلی علیه کمونیسم منصور حکمت همواره بازار گرمی میان این چپ داشته و البته طی سالهای طولانی ببار ننشسته و این نفرت پراکنی ها نتوانسته حتی منشا اتحاد چند محفل شود. اما کارگر کمونیست و پیشرو معضلش اینست که چگونه باید متحد شود، مبارزه کند، بورژوازی را عقب براند، حقش را از حلقوم و جیب گشادش بیرون بیاورد، و از هویت و حرمت اجتماعی اش دفاع کند. کارگر کمونیست و پیشرو همواره دست به سیاستی میبرد که این نیازها را جواب دهد و کمترین توجهی به این محاسبات فرقه ای نمیکند. امروز کارگر اعتراض و اعتصاب میکند و فردا انقلاب سوسیالیستی اش جهان را متوجه عروج مجدد کمونیسم کارگری خواهد کرد. هر کسی میتواند هر اختلاف سیاسی با ما داشته باشد. این امری طبیعی است و طرح سیاسی اختلافات همواره به شفافیت جنبش کمونیستی طبقه کارگر کمک میکند. اما نمیتوان پرچم کارگر و منافع کارگری را بدست گرفت و علیه تهاجم بورژوازی به کارگران سوت زد و راه رفت. این سکوت تنها به بورژوازی خدمت میکند. *
6 دسامبر 2010